سالاد مکزیکی

مطمئن نیستم اولین نفری باشم که بهت می گوید  دوستت دارم   ولی امیدوارم اولین نفری باشم که این را برای بار دوم بهت می گوید

زیر زمین

دقت کرده ای که خط خطی های بی هدفت با مدادی کند روی کاغذی سفید چقدر پر سر و صداست.کافی است گوشت را نزدیک کنی به کاغذ.بیضی های کج و معوجی که سنجاقشان می کنی به صفحه صدای یورتمه رفتن اسبی پیر را از خودشان در می آورند و خط های شکسته صدای تتپ تتپ قطار را.می خواهی صدای سکوت را بشنوی؟ نقطه ی سیاه کوچکی درج کن بین سفیدی تمام نشدنی کاغذ.

م و ت

کفش های عید که پاهایم را می زد مادرم تویشان روزنامه ی نمدار می چپاند.
گفتی هر وقت دلت تنگ شد تویش روزنامه بگذار تا اذیتت نکند اما نمی دانستی که حتی جای روزنامه ها را هم گرفته ای.

تم باروک

برکه ای کهن-

آوای جهیدن غوکی در آب

یوسانو آکیکو

جوش و خروش خون گرم
زیر این پوست نرم
که هرگز لمسش نمی کنی
بس نیست تفسیر طریقت؟

پس در؛هیچ چیز دیدنی،
سرما،یخبندان
آفتاب ابری لمیده بر خیزران های پژمرده

تلخ است حکم شرع
در این شامگاه بهار
ای قدیسان محراب نشین
بپذیرید سرودهایم را
در ازای آن

برای من
نه کاملیا،نه گل گوجه،
نه هیچ سپید گل دیگر
رنگ شکوفه ی هلو
هیچ گاه از گناهانم نمی پرسد

خوشا وقتی...

خوشاوقتی
پس از صد روز فشار به فکر و ذهن
شعری که نمی آمد
ناگهان می آید

خوشا وقتی
بر خاکستر می دمم
گل آتش را شعله ور می بینم و
می شنوم صدای جوشیدن آب را

خوشا وقتی
همه می گویند (کتابی است بس دشوار)
و من در آن هیچ دشواری نمی بینم

<تاچیبانا آکمی>

خر و خاتون

بهتر است یک خر بوست کند تا یک بوسه خرت

دیالکتیک تنهایی

اینجا همه ی چیزها زود خشک میشوند
لباس ها سیگارها و...
گاهی اوقات دلم برای هرم شرجی شمال می شود اندازه ی دانه های نارس برنج