دقت کرده ای که خط خطی های بی هدفت با مدادی کند روی کاغذی سفید چقدر پر سر و صداست.کافی است گوشت را نزدیک کنی به کاغذ.بیضی های کج و معوجی که سنجاقشان می کنی به صفحه صدای یورتمه رفتن اسبی پیر را از خودشان در می آورند و خط های شکسته صدای تتپ تتپ قطار را.می خواهی صدای سکوت را بشنوی؟ نقطه ی سیاه کوچکی درج کن بین سفیدی تمام نشدنی کاغذ.
برکه ای کهن-
آوای جهیدن غوکی در آب
خوشاوقتی
پس از صد روز فشار به فکر و ذهن
شعری که نمی آمد
ناگهان می آید
خوشا وقتی
بر خاکستر می دمم
گل آتش را شعله ور می بینم و
می شنوم صدای جوشیدن آب را
خوشا وقتی
همه می گویند (کتابی است بس دشوار)
و من در آن هیچ دشواری نمی بینم
<تاچیبانا آکمی>
اینجا همه ی چیزها زود خشک میشوند
لباس ها سیگارها و...
گاهی اوقات دلم برای هرم شرجی شمال می شود اندازه ی دانه های نارس برنج