مرتضا

که از خیابان پایین برویم و هوا سرد باشد و جرأت نکنیم دست از جیب بیرون بیاوریم و من بگویم که عاشق سادگی‌اش بودم وقتی داشت جوراب‌ها را جلوی دوربین‌ات توی تشت می‌شست و زیرجلکی به بالا نگاه می‌کرد و من به خودم می‌گرفتم و  تو سر تکان بدهی برای منی که این‌کاره نبودم و بازیگری به هیچ کجایم نمی‌برد و اگر او نبود شاید سه روز هم دوام نمی‌آوردم و تو می‌ماندی و فیلمت و حالا بگرد دنبال نابازیگر دیگری مثل من و پیدا نکن و شاید دور تفنن جدیدت را هم خط بکش و من عشق‌ احمقانه‌ام را نگهدارم برای خودم نه این‌که حالا پیش تو اعتراف کنم و در بیایم که توی همین خیابان لعنتی بود که دنبالش می‌رفتم و گریه می‌کردم او پا تند می‌کرد و من اصرار مثل بچه‌ها که دست‌کم بگو کس دیگری هست و او پا پس کشان که آری و منِ خر را بگو که دوزاری کجم نمی‌افتاد که کس‌اش تو بودی و من هیچ.

نظرات 18 + ارسال نظر
[ بدون نام ] 26 آذر 1388 ساعت 04:09

ضمن عرض تبریک به شما دوست عزیز که توانسته اید با زحمات فراوان وبلاگ بسیار زیبای خود را به ثبت برسانید...و تشکر فراوان بابت مطالب بسیار ارزنده و فواید ان برای هر بازدید کننده ای...شما را به گروه بزرگ اوکسین ادز جهت درج وبلاگ خود و زیباسازی محیط وبلاگ، به ازای ثبت وبلاگ و واریز پول توسط ما به شماره حساب بانکی شما دعوت مینماییم...
ثبت نام با شما....بازدید روزانه از وبلاگتان و واریز پول به حساب بانکی شما توسط ما...کافیست در سایت زیر ادرس وبلاگ و شماره حساب بانکی خود را درج نمایید..در هر کجا که هستید..بعد از 24 ساعت تاثیر انرا خواهید دید..به گروه بزرگ اوکسین ادز بپیوندید.
عضویت سریع:
http://www.oxinads.com/?i=947

همچنین سایت های پر بازدید ایران ، عضویت فعالی دراین گروه دارند....به ازای هر کدام از وبلاگهایتان پول در میاورید......تعداد زیاد اعضای این گروه نشاندهنده رسمیت این گروه و هیچ گونه سوء استفاده است. فقط وبلاگ خود را ثبت نمایید و پول پارو کنید...بدون هیچ گونه چشم داشت و تضرر مالی....در هر کجا و در هر زمان و درهر وضعیت مالی که هستید..به گروه بزرگ اوکسین ادز بپیوندید.
عضویت سریع فقط در اینجا:
http://www.oxinads.com/?i=947
http://www.oxinads.com/?i=947

ما منتظر شماییم به ما بپیوندید
درضمن برای فعال شدن حسابتان باید کد بنر ها را در سایتتان قرار دهید

a 27 آذر 1388 ساعت 04:59 http://aminfouladi.blogfa.com

aakhar che? gaaye sag?

amin 27 آذر 1388 ساعت 17:55

0912 ra nafrukhte am. iran byayam haman ast

یوری 30 آذر 1388 ساعت 15:27 http://alljury.blogfa.com

نه ؟ توروخدا بگو که این صرفا" یک پست ؟ بگو که تو صرفا" یک نویسنده خوب هستی که میدوی چه جوری تاثیر بزاری ؟ تو روخدا ، به همون خدای قدیم قسمت میدم ، بگو که این داستان واقعی نیست ؟ مثل بچه ها دنبالت میام تو همین وبلاگ ، تا بهم بگی ، تو رو خدا ، آقا ، تورو خدا

میچکاکلی 9 دی 1388 ساعت 07:58

جالبه که من هم فکر نمی کردم اینجا دیگه به روز شه. جالبتر اینکه همین دیروز تو کلاس سوما از روی بیکاری و ناچاری براشون یوزپلنگانی که را خوندم و اونا با چشمای باز خوابیدن.

سلی 16 دی 1388 ساعت 15:40

ها؟!

حوا 20 دی 1388 ساعت 11:13 http://hava0.blogfa.com

تصویری تکراری از من و تو...اگر کس دیگری هست تا من بروم؟!میروی؟!
دروغ گفتن که هست...هم سخت است و هم آسان...من بعد من نیز خواهم گفت که هست...هست..هست...
نوشته های قبلیت را هم خواندم...جالب بود...

0098 20 دی 1388 ساعت 21:11 http://www.akhtarake0098.blogfa.com

inja ro man chera ta hala kashf nakarde bodam

آقای ف 1 بهمن 1388 ساعت 13:20 http://aminfouladi.blogfa.com

راستش کندورکم، خود پستش هم در همین حدود بیشتر نبود انصافا. چه انتظاری آخر؟
گذشته از این صحبت ها، این قضیه بسته است به فلسفه ی شخصی آدم در باب توشتن و داشتن وبلاگ و کامنت هایش. من از اول این رویه را داشته ام که هیچ کامنتی را حذف نکنم، مگر آن هایی که می ایند فحش و فضیحت می کنند، یا آن هایی که به بقیه توهین می کنند (حتی مودبانه). دیده باشی کامنت هایی که به خودم لیچار می گویند را هم می گذارم باشد هر چند که گاهی جواب می دهمشان. دلایل خودم را دارم که خواستی صحبت می کنیم، ولی قطعا ربطی به دموکرات بودن من ندارن که اصولا می دانیم نه مفهوم دموکراسی در جای شخصی ای مثل این محلی از اعراب دارد نه من خیلی ادعای دموکرات بودنم می شود، صرفنظر از این که هستم یا نه.
راستش دلم لک زده برای یک گپی با تو، و حسرتش همیشه باقیست برایم که ما هیچ وقت نشد بنشینیم دوتای گپی بزنیم. یعنی لابلای خاله بازی ها و گروه کشی ها و این ها، شرایشطش نشد. خلاصه این.

الافلاز ساده دل 2 بهمن 1388 ساعت 17:37

حیف دیشبم امشب سخت تر گرفت

الافلاز 7 بهمن 1388 ساعت 11:54 http://aminfouladi.blogfa.com

مطمئن نیستم بخش دوم صحبت هایت خوب حالیم شده باشد. من جوزدگی را خوب حالیم می شد، ولی زیاد مشکلی باش نداشتم، راحت است از کنارش مانور دادن، به خود یارو کار دارد. برچسب چسباندن و متهم کردن و انگشت توی سولاخ همدیگر چپاندن بود که من یکی را کلافه ام می کرد. به قول تو، حیفم ازین می آید که نشد مردانه بنشینیم یک کم کله را گرم کنیم و حرف های معمولی بزنیم. مثلا اجاره خانه چقدر می دهی؟ استر مادرجنده را چرا تو خوشت می آید و من نمی آید، یا چرا جغد و پستان از نظر تو مزخرف است و من باش حال می کنم. چه می دانم، ازین جور چیزها

برنز 11 بهمن 1388 ساعت 20:22 http://www.zanivahshi.blogfa.com

حیف!

گلچهره 2 فروردین 1389 ساعت 11:10 http://atonic.blogfa.com

چه حس غریبآشنایی!

آلیک 11 فروردین 1389 ساعت 20:37

سوزوند

من 24 فروردین 1389 ساعت 19:09 http://amitith.blogfa.com

بدترین رو دست خوردن
.
.
.
گور بابای رودست
دلو می شه چی کار کرد بعدش که نق نزنه؟

همیشه می گفت حسرت گذشته ها رو خوردن کار عبثی است.ما ایرانی ها عادت کردیم که حال را از دست بدهیم و در حسرت گذشته بسوزیم. چقدر شبیه به شماست.

دارم میرم که از این پست مرتضات یه چیزی بنویسم .... واسه خودم حداقل

NB 9 خرداد 1392 ساعت 20:34


Akh

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد