Slumdog

1

پیرمرد، نشسته بر لبه‌ی سکوی خروجی متروی نواب، شاخه‌های مریم را از این دست به آن دست می‌دهد و خودش را بیشتر در کاپشن سربازی کهنه‌اش می‌پیچد. به بوی مریم جلو می‌روم و شاخه‌ی پر و پیمانی را انتخاب می‌کنم. چند حاجی؟ سیصد. هزاری را می‌دهم و منتظر باقی پولم می‌شوم. بعد از چند دقیقه، دست‌های لرزانش دو تا پانصدی پس می‌دهد. از بین پول‌هایش، یک دویستی بر‌می‌دارم و پانصدی را پس می‌دهم. نگاهی می‌کند و سرش را می‌اندازد پایین.

مریم‌ها تا صبح، در گرمای هال خانه، پژمرده شدند.

2

یک تن ماهی، دو تا تخم‌مرغ و پنج نخ مگنای سفید؛ منتظر است تا بقال سر کوچه باقی پولش را بدهد که وارد مغازه می‌شوم. وینستون مدیوم هر شبه‌ام را می‌خرم و می‌آیم بیرون. سر پیچ کوچه که فقط یک نفر از آن رد می‌شود، دوباره کارگر افغانی را می‌بینم. خریدهایش را دست گرفته و کنار می‌ایستد تا اول من رد شوم.

نظرات 13 + ارسال نظر

دلم می خواست بیشتر می نوشتی

عمو یودوک 19 بهمن 1387 ساعت 17:28 http://luciphisto.blogfa.com

آرش میدونی بارها شده که سرما بر من اثر کرده و ذهنم از کار افتاده ولی بوی مریم چیز دیگری است!

الافلاز 20 بهمن 1387 ساعت 13:17

هاه! فکر کردی می توانی از دستم در بروی؟ هاه!
دست کم گرفته ای آقاجان

RH 27 بهمن 1387 ساعت 12:15 http://noplacetogo.blogfa.com/

jaleb bood dar eyne bi rabti kamelan marboot boood ;)

سایه 6 اسفند 1387 ساعت 21:56 http://virtual-smile.persianblog.ir

کاشکی آخر همشون و هممون مث slumdog باشه...لاقل یه مشت جایزه ببریم کارگردانمون خوش خوشانش بشه!

یک تن ماهی رو یک تن ، ماهی خوندم

پرژین 7 اسفند 1387 ساعت 23:16 http://www.blogfa.com

بیچاره اون افغانیه.دلم کباب شد.

صراحی 30 اسفند 1387 ساعت 13:49 http://www.sorahi.ir

حالم جا اومد . خیلی خب بود

ژیلتـ 14 فروردین 1388 ساعت 20:25 http://www.gillet.blogfa.com

افغانی منظور دارد.

ژیلتـ 14 فروردین 1388 ساعت 20:25

افغانی ِ مَن زور دارد.

[ بدون نام ] 1 شهریور 1388 ساعت 16:11

هنرمند ودیعه ای الهی است که هنرمند آینه تبلور زیبایی حق

گیل 16 آبان 1388 ساعت 16:39

بغضم گرف

ساقه 7 دی 1388 ساعت 12:11

تو خوب داستان می نویسی برادر. خیلی خوب. خودت هم می دانی ؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد