جوش و خروش خون گرم
زیر این پوست نرم
که هرگز لمسش نمی کنی
بس نیست تفسیر طریقت؟
پس در؛هیچ چیز دیدنی،
سرما،یخبندان
آفتاب ابری لمیده بر خیزران های پژمرده
تلخ است حکم شرع
در این شامگاه بهار
ای قدیسان محراب نشین
بپذیرید سرودهایم را
در ازای آن
برای من
نه کاملیا،نه گل گوجه،
نه هیچ سپید گل دیگر
رنگ شکوفه ی هلو
هیچ گاه از گناهانم نمی پرسد