صبح زود، رفتنا، بوسیدش و دمِ گوشش گفت: تنگِ آبِ یخچالو پرش کن.
عصری، دزدکی رفت سر یخچال. تنگ آبِ خالی، هنوز توی یخجال بود.
- شربت میخوری جونم، یا چایی؟
- چایی میخوام خانومی. صبر میکنم تا دم بکشه.
خیلی زن بدجنسی داری من اگه جات بودم تمام چای داغ رو میریختم رو صورتش تا ادب بشه.از من به تو نصیحت هیچ وقت به زن ها رو نده.من میدونم جه موجودات ریاکاری هستند
خیلی زن بدجنسی داری من اگه جات بودم تمام چای داغ رو میریختم رو صورتش تا ادب بشه.از من به تو نصیحت هیچ وقت به زن ها رو نده.من میدونم جه موجودات ریاکاری هستند