خیلی وقتها خیلی چیزها هست، بخواهیم یا نه؛ بتوانیم توجیهاش کنیم یا نه؛ تکرارپذیر باشند یا نه. فقط هستند و تکرار گاه و بیگاهشان آدم را به شک میاندازد که آیا واقعا نخهای عروسک خیمهشب بازی به جایی در آسمان میرسند؟ یا فقط وقایع منظمی که در شرایط مشابه تکرارپذیراند را باید جدی گرفت؟
از وبلاگتان بهره لازم رابرده ایم شما هم به ما سربزنید اگر برایتان ممکن میباشد وبلاگهای من را در لینکستان خود قرار دهید تا زیر سایه شما نسیمی به ما بوزد و بازدیدکنندگان شما گوشه چشمی به وبلاگ ما داشته باشند پیروز باشید به امید روزی که وبلاگهای من باعث شادی و امید شما دوست عزیز شود=>
http://www.dvp.mihanblog.com
کلیک کن تو قلب من
http://www.mamno-13.blogsky.com
ورود 13- ممنوع
انقدر همه چیز سخت شده که فرصتی برای توقف نمی دهد گاهی اوقات شاهد روزهای هستم که گویی مال من نبودند اما جسم من در آن حضور داشت در آن لحظه قادر به کنترل زمان نبوده ام و در مقابل گذر آن به شدت احساس ضعف می کردم .پس لحظاتی هست که نتوان در آن هیچ دخالتی داشت .خدا را چه دیدی شاید چیزهایی وجود دارد که .......
برای ساده نفس کشیدن باید به یک سرس طناب نیاز داشته باشیم تا از ابهام دور بشیم.هیچی بدتر از ابهام نیست.البته اگه اعتقاد به چیز دیگه ای داشته باشی که هنوز کشف نشده باشند ما باز هم خودمان را از ابهام دور می کنیم و می گوییم :آخه طفلک پارانویید
چه خبره آقا؟